کاپیتانی که فرمانده تیپ شد
ارسال در تاريخ چهارشنبه شانزدهم آذر 1390 توسط جاسم عامری
مروری بر زندگی سردارشهید صادق مزدستان/قسمت اول/
خبرگزاری فارس: او نه
تنها در میدان جنگ رزمنده ای رشید و دلاور بود، بلکه در میادین ورزشی نیز
یک مبارز بود. وی بنیانگذار تیم فوتبال شهید رجائی(انجمن اسلامی مسعود
دهقان) و کاپیتان تیم بود.

به گزارش گروه «حماسه و
مقاومت» خبرگزاری فارس، در 27 دیماه سال 1335 در شهرستان قائمشهر مازندران،
فرزندی از خانواده ای مذهبی دیده به جهان گشود که نامش را "صادق" نهادند.
او هفتمین فرزند خانواده مزدستان بود، خانواده ای که دو شهید و یک جانباز
را تقدیم اسلام کرد.
برادرش، علی که جانباز جنگ تحمیلی است در باره ی "صادق" می گوید :
«
صادق از من کوچکتر بود و از کودکی علاقه زیادی به رابطه با دیگران داشت،
یعنی غریبه و آشنا نمی شناخت و به همه محبت می کرد و با همه دوست بود.
ارتباط نزدیکی با مادر پدر بزرگش داشت و آنها هم علاقه مفرطی به وی داشتند.
با آغاز دوران کودکی وضعیت اقتصادی خانواده وی بهتر شد و او در دبستان
دهقان شهرستان قائمشهر به تحصیل پرداخت. دوره ی ابتدایی را بدون مشکلی به
پایان برد.در این سال ها تکالیفش را کمتر در منزل انجام می داد. بلکه آنها
را سر کلاس و در اوقات فراغت به اتمام می رساند. با یک بار خواندن، درس را
فرا می گرفت. در تمام این سال ها ارتباط وی با دیگران بسیار خوب بود اما در
برابر افراد زورگو ایستادگی می کرد. بیشتر با افراد باگذشت و متواضع طرح
دوستی می ریخت. اخلاق صادق با دیگر فرزندان خانواده تفاوت داشت و وقتی با
مشکلی مواجه می شد با کسی در میان نمی گذاشت و اظهار عجز و نگرانی نمی کرد.
اوقات فراغت را بیشتر با فوتبال،مطالعه کتاب می گذراند و گاهی اوقات نیز
به پدرش در فروشگاه کمک می کرد. تحصیلات خود را در مقاطع راهنمایی و
دبیرستان ادامه داد و دیپلم نظام قدیم را در دبیرستان ادیب قائمشهر اخذ
کرد.
او فردی پر جنب و جوش، اجتماعی و معاشرتی بود. به ندرت عصبانی
می شد و بسیار رئوف بود. به هنگام گرفتاری به تفکر می نشست تا چاره کار را
بیابد و اگر به نتیجه ای نمی رسید به بزرگان فامیل مراجعه می کرد. برای
بزرگان خانواده و فامیل احترام خاصی قائل بود. مدتی راننده تاکسی بود و از
این راه زندگی خود را تامین می کرد.
با آغاز نهضت اسلامی تحولی در وی
پدید آمد و تمام اوقات خود را در خدمت انقلاب و انقلابیون قرار داد. در سن
20 سالگی مبارزات سیاسی و مذهبی علیه رژیم طاغوت را شروع کرد. در این راه
لحظه ای آرام قرار نداشت و برای به ثمر رسیدن انقلاب اسلامی فعالیت های
چشمگیری داشت. در این زمان در درگیریها و تظاهرات علیه رژیم شاه حضور می
یافت و دیگران را به حضور در صف انقلابیون توصیه می کرد. به تعلیمات و
دستورات دینی پایبند بود.
با پیروزی انقلاب اسلامی و آغاز بحران
کردستان، صادق برای سرکوب شورش های ضد انقلاب علیه مردم و انقلاب اسلامی به
کردستان رفت. پس از بازگشت از کردستان در تاسیس انجمن اسلامی به همراه شهید مسعود دهقان
در مهدیه قائمشهر و دیگر شهرهای مازندران شرکت فعال داشت. با آغاز جنگ
تحمیلی عراق علیه ایران، در تاریخ 2 آبان 1359 به سوی جبهه جنگ شتافت.
صادق
درگروه جنگ های نامنظم دکتر چمران شرکت داشت و در سوسنگرد در کنار او
جنگید. پس از تشکیل تیپ کربلا به این تیپ آمد و در مدت زمانی اندک به سبب
لیاقت و شجاعت فرماندهی گروهان و سپس گردان صاحب الزمان(عج) از تیپ کربلا
عهده دار شد. در عملیات فتح المبین، بیت المقدس و رمضان حضور داشت و چند
بار مجروح شد ولی همچنان در حساس ترین مناطق حاضر بود. در عملیات محرم نقش
مهمی را ایفا کرد تا جایی که به فاتح عملیات محرم شهرت یافت و مفتخر به
دریافت پاداشی از حضرت امام (ره) گردید.
مزدستان به فرماندهی به عنوان یک تکلیف می نگریست و به چیز دیگری غیر از شهادت در راه خدا نمی اندیشید.
یکبار از ناحیه گردن و گوش زخمی شد وقتی با سر و گردن باند پیچی شده به قائمشهر آمد و در جواب نگرانی های خانواده گفت:
«فقط یک خراش کوچک است.»
همواره از ریا دوری می جست.
در
27 آذر 1361 با خانم گیسو صالح پور ازدواج کرد. دو روز بعد از ازدواج به
اتفاق همسر برای زیارت مرقد امام رضا(ع) به مشهد مقدس رفتند. در آنجا صادق
به همسرش گفت:
«اگر این بار افتخار شهادت در جبهه نصیبم نشد خانه ای اجاره می کنم و با هم زندگی مشترک خود را آغاز می کنیم. »
پس از بازگشت از مشهد مقدس به مناطق عملیاتی رهسپار شد.
همرزم شهید تعریف می کند:
صادق
همیشه می گفت: من مزدستانم! آنقدر در راه خدا کار می کنم تا مزد بستانم.
هرطوری شده باید از خدا مزد بگیرم و هیچ مزدی از شهید شدن در راه خدا و دین
اسلام با ارزش تر نیست. وقتی صادق از فرماندهی گروهان به فرماندهی گردان
رسید گفت: من لیاقت فرماندهی این بسیجی های جان برکف را ندارم. از آنجایی
که در فرماندهی فردی بسیار لایق بود، با دلاوری های مکرر و آشنایی فوق
العاده ای که به خط مقدم داشت، مسئولیت فرماندهی تیپ پیاده 2مکانیزه لشکر
کربلا را به او سپردند. هرچند او به چیزی جز شهادت نمی اندیشید. او به حدی
به شهادت عشق می ورزید که وقتی در پای سفره عقد، عکسی که از او گرفته شد
گفت: این عکس را بعد از شهادتم بر مزارم بگذارید.
او نه تنها در
میدان جنگ رزمنده ای رشید و دلاور بود، بلکه در میادین ورزشی نیز یک مبارز
بود. وی بنیانگذار تیم فوتبال شهید رجائی(انجمن اسلامی مسعود دهقان) و
کاپیتان تیم بود. اولین کسی که در زمین ورزش قائمشهر شعارهای انقلابی را با
صدای بلند سرداد، شهید صادق مزدستان بود.
در
جبهه جنگ نیز بنیانگذار دعای توسل بود. او که فرماندهی تیپ دوم لشکر25
کربلا را به عهده داشت در منطقه فکه در یک عملیات شناسایی در خط مرزی عین
خوش و در جنگل امقر در اثر صابت ترکش مین والمر به ناحیه سر در تاریخ 9 دی
1361 به شهادت رسید، در حالی که تنها دوازده روز از ازدواجش می گذشت.
خواهر شهید صادق مزدستان تعریف می کند:
آن
شبی که خبر شهادت صادق را به ما داده بودند، همسر شهید در خانه ما میهمان
بود. آن موقع من دختر دوم خود را هشت ماهه باردار بودم که شوهرم در آن شب
خواب می بیند؛ ستاره ای در آسمان خانه ما پشت مسجد صبوری قرار داشت و سوسو
می زند و آرام آرام از پشت بام همسایه به درون حیاط و در نهایت به داخل
اتاق می آید و سرانجام به جنین ملحق شد. چند ساعت بعد از اینکه شوهرم خوابش
را برای تعریف کرد، خبر شهادت صادق توسط برادر جانبازم "علی" به ما داده
شد.
پیکر مطهر سردار شهید صادق مزدستان در گلزار شهدای قائمشهر
به خاک سپرده شد. شش ماه بعد از شهادت صادق، برادرش علی مزدستان نیز در
نیمه سال 1362 در منطقه عملیاتی پنجوین به شدت مجروح شد و یک چشم و بخشی از
استخوانهای کاسه چشم دیگرش را از دست داد. یک سال برادر دیگرش منوچهر در
عملیات الفجر 6 در منطقه عملیاتی چیلات در اسفند ماه 1363 بر اثر انفجار
شهید و بدنش متلاشی شد تا در درگاه الهی جاوید الاثر باشد.
ادامه دارد...
برچسبها:
کاپیتانی که فرمانده تیپ شد
+ نوشته شده در سه شنبه ۱۳۹۲/۱۰/۱۷ساعت ۱۱ ب.ظ  توسط احمد غزالی 09116249701 فوتبال قائم شهر
|